الیناالینا، تا این لحظه: 13 سال و 3 ماه و 7 روز سن داره

دختر نازمون الینا

کنجکاوی های الینا

    دخترم روز به روز که بزرگ و بزرگتر می شی به همه چی اطرافت کنجکاو می شی   این روزا فقط  سوال می پرسی من و بابایی هم سعی میکنیم سوالارو طوری جواب بدیم که بتونی بهتر درک کنی مسایلو. یکی از سوالایی که خیلی بهش گیر دای اینه که:   می پرسی:ما چطوری راه میریم؟چی باعث میشه بتونیم راه بریم؟   میگم:خدا  بهمون پا داده که بتونیم راه بریم. پاهامون استخوان دارن که باعث میشن بتونیم   حرکت کنیم.اخه دیگه چی بگم. بعد میپرسی : -استخوان رو چطوری درست کرده؟چطوری گذاشته زیر پوستمون؟ وقتی راه میریم چطوری پاها...
14 آبان 1393

شیرین زبونی

الینای ناز نازی من خیلی حرفهای خوشگل میزنه ,حیفم اومد این ها رو توی خاطراتش ننویسم... مثلا :چند شب پیش که واسش لالایی می خوندم که بخوابه همچین که گیج خواب شد یه بوسه آروم به پیشونی اش زدم ,با صدای خواب آلود بهم گفت:ممنونم بوسم کردی چون به هردوتا مامان بزرگاش می گه ننه جون ,واسه خودش یه راهنما هم گذاشته می گه ننه جون اشکنونی,یا اگر منظورش با مامان من باشه می گه ننه جون فسایی این علامت گذاری ابتکار خودشه اگه مشغوله بازی باشه من صداش کنم بگم بیا اینجا یا فلان چیز رو بده ,بهم می گه دستم بنده! یا اگر بر خلاف میلش ازش بخوام اسباب بازیهایی رو که وسط اتاق پهن کرده رو جمع کنه می گه من توتوله ام خودت جمع کن (منظورش کوچولو) چون با...
14 آبان 1393

روزمرگی های عشقم

دخملی می رقصه   عسلم سلام امروز داشتی زیر لب زمزمه میکردی چشم عسلی ابدو کمون که یه دفه از جا پریدی مامان برام سوسن خانم بزار میخوام برقصم منم پریدم دوربینو آوردمو برات آهنگو گذاشتم کلی رقصیدی فیلم هم ازت گرفتم     بهارم با تو زیباست یه شب اردیبهشتی که دلت بدجور پارک میخواست اماده شدی بریم پارک گفتی مامان من خیلی پارک دوست دارم من عاشگ پارکم       میخواستیم بریم مهمونی آماده که شدی اومدی گفتی مامانی نفس و بیاره آخه اسم عروسکت نفس کذاشته بودی عزیزم     این روزا همش این ژستو میگیری قربون ژست گرفتنت     عاشق این عک...
14 آبان 1393

الینای نقاش

  روزانه های الینا   سلام دختر گلم دیروز که جمعه بود وقتی از خواب بیدار شدی گفتی میخوای بری حموم و آب بازی کنی منم مخالفت نکردم . رفتمو آب ولرم تو وان ات ریختم و تو مشغول بازی کردن و حموم کردن عروسکت شدی همراه با حموم کردن عروسکت براش سرود هم میخوندی.         حالا نوبت خاله بازی و دکتر بازی میشه همه عروسکات میشن مریضهایی که ازت وقت ویزیت گرفتن و اومدن مطب و شما یکی یکی معاینشون میکنی و شربت براشون مینویسی . عروسکی که دوست نداری براش شربت تلخ مینویسی و آمپول ولی برا عروسکی که دوسش داری شربت خوش طعم مینویسی .            ...
14 آبان 1393

ای خدای مهربون...........

روزگار وقتی روزگار تو را در شرایط سخت قرار داد نگو ،" چرا من؟؟ " بگو: " نشونت میدم سلام دختر گلم میخوام از کارایی که این روزها میکنی و حرفایی که این روزها میزنی برات بنویسم تا وقتی بزرگ شدی و خوندی برات جالب باشن.                                                    دیروز خواستیم بریم بیرون ولی تو دلت دوچرخه سواری میخواست بردمت تو حیاط کلی د...
14 آبان 1393

درد دل مادرانه

رموز زندگی   دخترم   زندگی یک بازی است برنده و پیروز شو . زندگی یک هدیه است آن را دریافت کن.   زندگی یک سوال است آن را جواب بده. زندگی یک موفقیت است لذت ببر. زندگی یک مبارزه است قبول کن. زندگی یک کشتی است با آن دریا نوردی کن. زندگی یک معما است آن را حل کن. زندگی یک تجربه است آن را مرور کن. زندگی یک مشکل است با آن روبرو شو. زندگی برد و باخت نیست، بردن در عین باختن است .   و چه زیبا : مفهوم زندگی در نهاد خودش نهفته است، زن...
14 آبان 1393

دوچرخه سواری

  بالاخره موفق شدیم هوررررررررررررررررررررا دوستت دارم بابایی       الینا خانوم در حال کمک کردن به بابا مهدی .قربونش برم عاشق پیچ و مهره هستش                        ...
14 آبان 1393

عاشقانه ای برای الینای عزیزم....

عاشقانه ای برای الینای عزیزم.... دخترم ! بخشش کن... اما نگذار از تو سوئ استفاده شود... عشق بورز... اما نگذار با قلبت بد رفتار شود... اعتماد کن.. اما ساده و زود باور نباش.. حرف دیگران را بشنو... اما صدای خودت را از دست نده!!!           خوشبختی همین در کنار هم بودن‌ هاست همین دوست داشتن‌ هاست درآغوش گرفتن ‌هاست خوشبختی همین لحظه ‌های ماست، همین ثانیه‌هایی‌ ست که در شتاب زندگی گمشان کرده‌ایم!! ثانیه ها را دریابیم …         ...
14 آبان 1393

یک گردش نیم روزی

تمام ترانه هایم ترنم یاد توست و تمام نفسهایم خلاصه در نفسهای توست ای زلال تر از باران و پاکتر از آیینه به وجود پر مهر تو می بالم و تو را آنگونه که میخواهی دوست دارم ای مهربان - پرنده خیالم با یاد تو به اوج آسمانها پر خواهد گشود و زیبایی ات را به رخ فرشتگان خواهد کشید تبسمی از تو مرا کافیست که از هیچ به همه چیز برسم       فرشته ی شهر آرزوهای مامان و بابا عاشققققققققققققققتیم   ...
14 آبان 1393